جدول جو
جدول جو

معنی عجله نمودن - جستجوی لغت در جدول جو

عجله نمودن
(خومْ شُ دَ)
عجله کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ تَ)
شکر کردن: سبکتکین آن را بدید ازاسب فرود آمد بزمین و خدای عز و جل شکر کرد و سجده نمود و بسیار بگریست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 198)
لغت نامه دهخدا
(بِ گَ دَ نِ کَ دَ)
تکبر کردن. خود را برتر دانستن. رجوع به عجب شود
لغت نامه دهخدا
(دارْ یَ / یِ زَ دَ)
علم کردن. آماده کردن، برافراشتن، بادبان کشیدن. (ناظم الاطباء). رجوع به علم کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از علم نمودن
تصویر علم نمودن
آماده کردن، بادبان کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار